سال دیگه که گل دادن درختا
نو میکنیم تنهامونو با رختا
میریم با هم دامن صحرا و دشت
بازم میخندیم به روزای سختا
صدتا گره به مکر دشمن زدیم
تا پیدا شه دوباره شانس و بختا
ما که نشد خم قدمون با ستم !
فقط دوید تو چشما خون ِ لختا
شعر بهاری خصلتش همینه
که قافیه تنگ بشه گاهی وختا
حبیب اوجاری
۱۳۹۹.۱.۱۳